loading...
ظهور منجی
علیرضا بازدید : 53 سه شنبه 01 خرداد 1403 نظرات (0)

5 - «محمّد بن یوسف بن محمّد گنجى شافعى» . او در سال 658 هجرى به شهادت رسید . سبب شهادتش نوشتن كتابى بود به نام: «كفایة الطّالب فى مناقب امیرالمؤمنین على بن ابى‏طالب» صلوات اللَّه و سلامه علیه . با آنكه مستندات آن ، محدّثین اهل سنّت مى‏باشند با اینحال به جرم این گناه نابخشودنى! در 29 رمضان در جامع دمشق كشته شد . آرى ، این است رفتار آنانكه دم از پیروى از سنّت رسول خدا ( ص ) مى‏زنند با كسانى كه حقّ مى‏گویند . در مقدّمه كتابمان: «پیامبر در صحاح» علّت كشته شدن «نسائى» صاحب سنن را نوشتیم كه بیان‏گر یكى دیگر از رفتار اهل سنّت با علماى خودشان مى‏باشد .

این دانشمند اهل سنّت كتابى دارد به نام: «البیان فى اخبار صاحب الزّمان ( ع ) » كه ما فقط به ذكر عناوین ابواب سیزده‏گانه آن اكتفا مى‏كنیم و این عناوین ، اجمالاً بیان كننده عقاید نویسنده آن مى‏باشد:

1 - درباره خروجش در آخرالزّمان .
2 - درباره این حدیث نبوى كه: «مهدى از عترت من و از فرزندان فاطمه است» .
3 - درباره این حدیث كه: «مهدى از سادات اهل بهشت است» . ر - ك: پاورقى شماره 253 ، متن عربى آن چنین است:
«نحن ولدَ عبدالمطّلب سادة اهل الجنّة انا و حمزه و على و جعفر و الحسن و الحسین و المهدى( ( ع ) )» .
4 - درباره امر پیامبر ( ص ) به پیروى از مهدى ( ع ) .
5 - درباره یارى نمودن اهل مشرق آن حضرت را .
6 - درباره مدّت سلطنت آن حضرت بعد از ظهور .
7 - دراینكه او در نماز ، امامِ حضرت عیسى ( ع ) خواهد بود .
8 - پیامبر ( ص ) مشخّصات مهدى ( ع ) رابیان مى‏فرماید .
او در ذیل عنوان فوق ، روایت: «مهدى طاوس اهل بهشت است» را نیز نقل مى‏كند .
9 - پیامبر ( ص ) تصریح مى‏فرماید كه مهدى ( ع ) از فرزندان حسین ( ع ) است .
10 - درباره كَرَم مهدى ( ع ) .
11 - در ردّ این قول كه ، «مهدى همان عیسى بن مریم است» . (اشاره به روایت ابن‏ماجه كه بحثش گذشت) .
12 - درباره این حدیث نبوى كه: «امّتى كه من در اوّل آن و عیسى در آخر آن و مهدى در وسط آن است هلاك نخواهد شد» .
13 - درباره كنیه او و اینكه خُلق و خُویَش شبیه پیامبر ( ص ) مى‏باشد . او در آخر باب اوّل - چنانچه گذشت - استدلال مى‏كند كه پدر حضرت مهدى ( ع ) همان امام حسن عسكرى ( ع ) بوده است .


6 - «ابن تیمیّه» متوفّاى 728 هجرى ، در جزء چهارم كتاب «منهاج السنّة» حدیث نبوى: «یخرج فى آخرالزّمان رجل من ولدى اسمه كاسمى و كنیته كنیتى یملأ الارض عدلاً كما ملئت جوراً . » یعنى: در آخرالزّمان مردى از فرزندانم خروج مى‏كند كه اسمش مانند اسم من و كنیه‏اش كنیه من است . زمین را پر از عدل مى‏كند همانگونه كه پر از ستم شد . را قبول داشته و او را همان «مهدى» ( ع ) مى‏داند و نیز بعض احادیثى را كه ابوداود و ترمذى ، دائر بر حتمى بودن این خروج و اینكه آن حضرت از عترت پیامبر ( ص ) و از فرزندان فاطمه ( س ) است ، آورده‏اند نقل كرده و آنها را احادیثى صحیح مى‏داند .

7 - «شیخ السلام ابراهیم بن محمّد بن المؤیّد الحمویى الخراسانى» متوفّاى 732 هجرى در كتاب: فرائد السّمطین فى فضائل المرتضى و البتول و السّبطین و الائمّة من ذرّیّتهم ( ع ) . » روایات زیادى در مورد حضرت مهدى ( ع ) نقل مى‏كند كه بعض آنها قبلاً گذشت . از جمله روایاتى كه این عالم اهل سنّت نقل مى‏كند این است كه حضرت مهدى ( ع ) داراى غیبت است و نیز: «هر كه خروج مهدى ( ع ) را انكار كند به آنچه كه بر محمد ( ص ) نازل شده كافر گشته است . » و نیز: «انتظار فرج افضل عبادات است . » و نیز در ضمن همین روایات ، به مسأله ولایت و وصایت ائمّه اثناعشر ( ع ) اشاره شده و در بعض از آنها اسامى آن بزرگواران نیز آمده است .

مؤلّف محترم ، این روایات را در باب 61 از سمط دوم از فوائد السّمطین ، در ضمن 15 عنوان نقل كرده و در آخر آن با سندش از ابن عباس چنین روایت مى‏كند كه رسول خدا ( ص ) فرمود:

«همانا علىّ بن ابى‏طالب پیشواى امّتم و بعد از من جانشین من در میان آنها است و از فرزندانش قائم منتظَر است ، آنكس كه خدا به دست او زمین را از قسط و عدل پر مى‏كند همانگونه كه از ظلم و جور پر شد . قسم به آنكس كه مرا به عنوان بشارت دهنده به حقّ برانگیخت ، آنان كه در زمان غیبتش بر امامت او ثابتند بسیار اندكند .

جابر بن عبداللَّه انصارى برخاست و گفت: یا رسول‏اللَّه! آیا قائم از فرزندانت غیبت دارد؟ فرمود: آرى ، به پروردگارم قسم . همانا خداوند به همین غیبت مؤمنین را آزموده و كافران را نابود مى‏كند . اى جابر! این امر از امر خدا و سرّى از سرّ او بوده و علمش از بندگان مخفى است . مبادا در آن به شكّ افتى كه شكّ در امر خدا كفر است» متن عربى این روایت چنین است: «ان علىّ بن ابى‏طالب امام امّتى و خلیفتى علیها من بعدى و من ولده القائم المنتظر الذى یملأ اللَّه به الارض عدلاً و قسطا كما ملئت ظلما و جورا و الذى بعثنى بالحقّ بشیرا ان الثّابتین على القول به فى زمان غیبته لأعزّ من الكبریت الاحمر فقام علیه جابر بن عبد اللَّه الانصارى فقال: یا رسول‏اللَّه! و للقائم من ولدك غیبة؟ قال: «اى و ربّى لیمحّص اللَّه به الذین آمنو و یمحق الكافرین . یا جابر! انّ هذا الامر من أمر اللَّه و سرّ من اسرار اللَّه . علمه مطوىّ عن عباده . فایّاك و الشّكّ فیه! فانّ الشّكّ فى أمر اللَّه كفر» .

8 - «ابن قیّم» متوفّاى 751 - كه از شاگردان ابن تیمیّه بود - در فصل پنجاهم كتاب: «المنار المنیف فى الصّحیح و الضعیف . » درباره حضرت مهدى ( ع ) روایاتى نقل مى‏كند كه همه آنها قبلاً گذشت . او روایت: «لا مهدى الاّ عیسى بن مریم . » را كه ابن‏ماجه در سنن خویش آورده ذكر نموده و آن رابه ضعف سند و به تعارضش با روایاتى كه مهدى ( ع ) را از فرزندان فاطمه ( س ) مى‏داند و نیز به غیر آن ردّ مى‏كند .

9 - «ابن صبّاغ مالكى - على بن محمّد - » متوفّاى 855 در فصل دوازدهم از كتاب: «الفصول المهمّة فى معرفة احوال الائمّة ( ع ) » چنین مى‏نویسد:
«الفصل الثّانى‏عشر فى ذكر ابى‏القاسم محمّد الحجّة الخلف الصّالح ابن ابى‏محمّد الحسن الخالص» و در ادامه چنین مى‏نویسد: «و او امام دوازدهم است و (ذكر) تاریخ ولادت و دلایل امامتش و (نیز) ذكر بعض از اخبارش و غیبتش و مدّت قیام دولت او و (نیز) ذكر كنیه و نسبش و غیر آن از آنچه كه به او مربوط مى‏شود» . متن عربى آن چنین است: «و هو الامام الثّانى عشر و تاریخ ولادته و دلایل امامته و ذكر طرف من اخباره و غیبته و مدّة قیام دولته و ذكر كنیته و نسبه و غیر ذلك ممّا یتّصل به» . و بعد از نقل چند روایت مى‏نویسد:

«ابوالقاسم محمّد الحجّة بن الحسن الخالص در شب نیمه شعبان سال 255 در سامرّا به دنیا آمد و امّا نسبش از جهت پدر و مادر: او ابوالقاسم محمّد الحجّة پسر حسن خالص پسر على هادى . . . پسر على بن ابى‏طالب صلوات اللَّه علیهم اجمعین مى‏باشد و امّا مادرش او كنیزى بود به نام نرگس ، بهترین كنیزان ، و گفته شد كه اسم او غیر آن (نرگس) مى‏باشد . كنیه او ابوالقاسم و لقبش حجّت ، مهدى ، خلف صالح ، قائم ، منتظَر (یعنى كسى كه همه در انتظار اویند) ، صاحب الزّمان و مشهورترین آنها مهدى است» و بعد از نقل روایات متعدّدى درباره آن حضرت ، آیه «لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدّینِ كُلِّه‏» اشاره به آیه: «هو الّذى ارسل رسوله بالهدى و دین الحقّ لیظهره على الدّین كلّه» كه در قرآن مجید سه بار ذكر شده است .
1 - سوره توبه ، آیه 33
2 - سوره فتح ، آیه 28
3 - سوره صفّ ، آیه 9
یعنى: او است خدائى كه رسولش را به همراه هدایت و دین حقّ فرستاد تا آن (دین) را بر تمامى ادیان (و مكاتب) غلبه دهد . را از قول سعید بن جُبیر ، مربوط به آن حضرت مى‏داند . آنگاه با نقل روایاتى درباره علائم ظهور ، آن را به پایان مى‏برد .

10 - «ابن طولون» از دانشمندان قرن دهم ، متوفّاى 953 ، و از اهالى دمشق مى‏باشد . او در كتابش به نام: «الائمة الاثناعشر» درباره امام دوازدهم چنین مى‏نویسد:
«و ثانى‏عشر هم ابنه (یعنى ابن الحسن العسكرى) محمّد بن الحسن و هو ابوالقاسم محمّد بن الحسن بن علىّ الهادى ابن محمّد الجواد ابن . . . علىّ بن ابى‏طالب رضى اللَّه عنهم» . و او را همان مهدى مى‏داند . آنگاه شعرى را نقل مى‏كند كه در آن اسامى آن بزرگواران به ترتیب آمده است .

11 - «عبدالوهّاب شعرانى» متوفّاى 973 در كتاب: «الیواقیت و الجواهر فى بیان عقائد الاكابر» حضرت مهدى ( ع ) را فرزند امام حسن عسكرى ( ع ) دانسته و مى‏نویسد كه تاریخ ولادت او نیمه ماه شعبان سال 255 بوده و اكنون كه سال 958 است عمر او 706 سال مى‏باشد . (صحیح آن 703 است) .

12 - «ابن حجر هیتمى مكّى» متوفّاى 974 در كتاب: «الصّواعق المحرقه» - كه در ردّ بر شیعه نوشته است - مى‏نویسد:
آیه دوازدهم: «و انّه لعلمٌ للسّاعة» (آیه 61 از سوره زخرف) یعنى: همانا او (حضرت عیسى ( ع ) ) علم است براى ساعت (شاید مراد این است كه حضرت عیسى ( ع ) وقتى نزول كرد باعث مى‏شود كه مردم علم به ساعت ظهور امام زمان ( ع ) پیدا كنند) .
تذكّر این نكته نیز لازم به نظر مى‏رسد كه ابن حجر در كتاب مزبور بیش از 15 آیه در فضائل اهل بیت ( ع ) ذكر كرده كه دوازدهمین آنها آیه فوق است كه بعد از نقل آن مى‏نویسد كه این آیه درباره مهدى ( ع ) نازل شده است . آنگاه مى‏نویسد: به زودى احادیثى كه صراحت دارد او از اهل بیت نبوى است خواهد آمد . سپس مى‏افزاید: حال كه چنین است (یعنى حال كه آیه فوق مربوط به حضرت مهدى ( ع ) بوده و او نیز از اهل بیت مى‏باشد معلوم مى‏شود كه) نسل فاطمه و على ( ع ) با توجّه به آیه فوق داراى بركت مى‏باشد (كه تا آخرالزّمان این نسل پاك استمرار دارد) و خدا از آن دو پاكانى خارج مى‏كند و نسل آنها را كلیدهاى حكمت و معدنهاى رحمت قرار مى‏دهد و آن به این دلیل است كه پیامبر ( ص ) آن دو و ذرّیه آنها را از شیطان رانده شده در پناه خدا قرار داد .
آنگاه جریان ازدواج آندو را شرح مى‏دهد و از ابوداود روایت مى‏كند كه ابوبكر و عمر از فاطمه ( س ) خواستگارى كردند و پیامبر ( ص ) از آندو رو برگرداند . آنها نزد على ( ع ) رفته و از او خواستند كه به خواستگارى برود . سپس بعد از نقل ازدواج آن دو و اینكه این ازدواج به امر خدا صورت گرفت ، روایات مربوط به خروج حضرت مهدى ( ع ) را در طى چند صفحه مطرح مى‏كند و در ضمن آنها حدیث: «لا مهدى الاّ عیسى بن مریم» را متعرّض شده و آن را به خاطر مجهول بودن محمّد بن خالد (كه در سند آن حدیث است) قبول نمى‏كند .

آنگاه دو جریان درباره امام حسن عسكرى ( ع ) نقل مى‏كند كه آوردن آن در این نوشتار خالى از لطف نیست:
1 - امام حسن عسكرى ( ع ) كودك بود و مى‏گریست و كودكان دیگر بازى مى‏كردند . بهلول - كه پنداشت او حسرت اسباب بازیهاى آنها را مى‏خورد - به او گفت: آیا برایت چیزى بخرم كه با آن بازى كنى؟ گفت: اى كم عقل! ما براى بازى آفریده نشدیم . گفت: پس براى چه خلق شدیم؟ گفت: براى كسب علم و عبادت . گفت: از كجا مى‏گوئى؟ گفت: از قول خداى عزّوجلّ: «اَفَحَسِبْتُمْ اَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ اَنَّكُمْ اِلَیْنا لاتُرْجَعُونَ؟» سوره مؤمنون ، آیه 115 - یعنى: آیا پنداشتید كه ماشما را بیهوده (و براى بازى) آفریدیم و شما به سوى ما برنمى‏گردید؟

بهلول از او خواست كه موعظه‏اش كند . حضرتش در ضمن چند بیت شعر اندرزش داد و خود بیهوش بر زمین افتاد و چون به هوش آمد بهلول به او گفت: چه شده! تو كه كودكى و گناهى ندارى . گفت: از من دور شو اى بهلول! من دیدم كه وقتى مادرم مى‏خواهد هیزم بزرگ آتش بگیرد از هیزم‏هاى كوچك استفاده مى‏كند ، مى‏ترسم كه من از هیزم‏هاى كوچك جهنّم باشم .

2 - آنگاه كه امام حسن عسكرى ( ع ) در زمان معتمد زندانى گشت ، در سامرّا قحطى شد . خلیفه - معتمد پسر متوكّل - دستور داد كه براى نماز باران بروند . سه روز نماز خواندند و خبرى نشد . مسیحیان همراه راهبى بیرون رفتند و چون راهب دست خود را به آسمان بلند مى‏كرد باران مى‏آمد . روز دوم نیز چنین شد . اینجا بود كه افراد ضعیف الایمان به شكّ افتادند و عدّه‏اى نیز از دین برگشتند . این امر بر خلیفه گران آمد . (چون او به عنوان خلیفه پیامبر ( ص ) بر مسند قدرت تكیه زده بود ، و چون مردم از دین برگردند قدرت او نیز رو به زوال خواهد رفت . ) دستور به احضار امام حسن عسكرى ( ع ) داد و به او گفت: امّت جدّت رسول خدا ( ص ) را ، قبل از آنكه هلاك شوند ، دریاب . ببینید چگونه خلیفه ستم‏كار عبّاسى با علم به عظمت مقام معنوى امام ( ع ) او را زندانى كرده و چون قدرت خود را در خطر مى‏بیند به عنوان نجات امّت از گمراهى از حضرتش استمداد مى‏طلبد و عاقبت نیز همچون نیاكانش او را به شهادت مى‏رساند و امام زمان ( ع ) را هم تحت تعقیب قرار مى‏دهد و حضرتش به سرداب مى‏رود و دیگر جز عدّه معدودى كسى او را نمى‏بیند تا آنكه روزى ظاهر شود و جهانى را از لوث وجود معتمدهاى زمان پاك كند . عجّل اللَّه تعالى فرجه الشّریف . حضرت فرمود: فردا بیرون بروند و من انشاءاللَّه شكّ آنها را بر طرف مى‏كنم و با خلیفه صحبت كرد كه اصحابش را از زندان آزاد كند . او نیز چنین كرد .

فردا چون مردم براى طلب باران بیرون رفتند و راهب دست خود را همراه نصارى‏ بالا برد ، آسمان را ابر فرا گرفت . امام حسن ( ع ) دستور داد دست راهب را بگیرند . دیدند كه در دستش استخوانى است . آن را از دستش گرفت و فرمود: حال طلب باران كن . او دستش را بالا گرفت . ابرها كنار رفت و خورشید نمایان شد . مردم تعجّب كردند . خلیفه به امام حسن ( ع ) گفت: سرّ آن چیست؟ فرمود: این استخوان پیامبرى است كه این راهب از بعض قبور آن را یافته است و چون زیر آسمان قرار گیرد باران مى‏آید . آن را آزمودند . همان طور بود كه فرمود . لذا شكّ و شبهه از مردم بر طرف شد و حضرتش با عزّت و احترام به منزلش رفت و خلیفه نیز هر از چندى هدایائى برایش مى‏فرستاد . تا آنكه در سامرّا در سنّ 28 سالگى از دنیا رفت و گفته‏اند كه او نیز (همچون پدرانش ( ع ) ) مسموم شد و غیر از یك پسر كه همان «ابوالقاسم محمّد الحجّة» باشد فرزندى نداشت كه هنگام وفات (بلكه شهادت) پدرش 5 ساله بود لكن خداوند به او حكمت داد و به قاسم (صحیح آن قائم است چنانچه گذشت) و منتظَر نامیده شد و گفته‏اند كه در شهر غایب شد و معلوم نشد كجا رفت و گفتیم كه رافضه (یعنى شیعیان) مى‏گویند او همان مهدى است . قبلاً گذشت كه عدّه‏اى از علماى معروف عامّه نیز همچون شیعیان همین را مى‏گویند و این كه ابن حجر آنرا به شیعیان - آنهم با كلمه «رافضه» كه از دشمنى او نسبت به عدّه‏اى از مسلمانان حكایت دارد - نسبت مى‏دهد نشان از بى اطلاعى او از اقوال گذشتگان داشته و یا از تعصّبى خشك سرچشمه مى‏گیرد

جالب است كه مى‏گوید یكى از لقبهاى فرزند امام حسن عسكرى ( ع ) «منتظر» است و منتظر به كسى گویند كه عدّه‏اى در انتظار اویند . غیر از مهدى ( ع ) چه كسى است كه امّت اسلامى منتظر او است .

مى‏گوید به او در كودكى حكمت داده شد . مى‏پرسیم چه كسى جز خداوند مى‏تواند به كودكى پنج ساله حكمت دهد؟ غیر از این است كه او بنده برگزیده الهى بود؟ و این همان امامت و جانشینى رسول خدا ( ص ) مى‏باشد .
او در كتاب: «الفتاوى الحدیثیّة» مى‏نویسد كه پیامبر ( ص ) فرمود: «من كذّب بالمهدى فقد كفر» یعنى هر كه مهدى را تكذیب كند محقّقاً كافر است؛ و قتل منكر آن حضرت را واجب مى‏داند و براى تأیید آن به روایاتى استدلال مى‏كند كه دلالت بر خروج حضرتش مى‏نماید . شاید مى‏خواهد بگوید كه منكر آن‏حضرت ، منكر روایات مسلّم است و در حقیقت این شخص منكر قول رسول خدا ( ص ) است كه آن كفر مى‏باشد . یا آنكه مى‏خواهد بگوید كه مسئله خروج مهدى ( ع ) جزء ضروریّات دین اسلام است و منكر آن در حقیقت منكر یكى از ضروریّات است كه آن در حكم كفر است .
در كتاب: «القول المختصر فى علامات مهدى المنتظر» بعد از نقل حدیث: «من كذّب بالمهدى فقد كفر» روى این مسأله تأكید مى‏كند كه مهدى ( ع ) از ذرّیّه رسول خدا ( ص ) و از فرزندان فاطمه ( س ) است .

13 - «علىّ بن سلطان محمّد» متوفّاى 1014 هجرى در كتاب: «مرقاة المفاتیح» با استدلال به روایت: «اسمه اسمى و اسم ابیه اسم ابى» به آخر شماره 2 از این فصل رجوع فرمائید . مى‏نویسد:
این روایت ردّ بر شیعه است كه مى‏گویند مهدى موعود همان قائم منتظَر است و او محمّد بن الحسن العسكرى مى‏باشد . راستى باید به این قبیل دانشمندان با این استدلال محكمشان آفرین گفت! من خود با هركس كه در ایّام حجّ یا عمره از علماى اهل سنّت بحث كردم براى ردّ قول من به روایاتى از كتابهاى خودشان استدلال مى‏كردند كه به هیچ وجه مورد قبول ما نبود . گوئیا آنچه كه مى‏گویند وحى منزل است! اى كاش مى‏توانستند براى اثبات عقائد خود از كتب شیعیان استفاده نمایند كه قطعاً اگر بخواهند چنین كنند نخواهند توانست .
مَثَل آنان مَثَل مسلمانى است كه براى ردّ اقوال مخالف اعمّ از یهودى و مسیحى و غیر آنها و اثبات حقّانیّت اسلام بخواهند از قرآن و روایات استفاده كند!

14 - «احمد بن یوسف بن احمد» متوفّاى 1019 در كتاب: «اخبار الدُّوَل و آثار الاُوَل» مى‏نویسد:
«الفصل الحادى عشر فى ذكر الخلف الصّالح الامام ابى‏القاسم محمّد بن الحسن العسكرى ( رض ) و كان عمره عند وفاة ابیه خمس سنین . آتاه اللَّه فیها الحكمة كما اوتیها یحیى ( ع ) صبیّاً . » ترجمه: «فصل یازدهم درباره خلف صالح ، امام ابى‏القاسم محمّد بن الحسن العسكرى ( ع ) و عمرش هنگام وفات پدرش پنج سال بود . خداوند در همان سنّ به او حكمت عطا كرد همانگونه كه به یحیى‏ ( ع ) در كودكى عنایت كرد» .

15 - «عبداللَّه بن محمّد بن عامر شافعى» متوفّاى 1171 در كتاب: «الاتحاف بحبّ الاشراف» مى‏نویسد:
«محمّد بن الحسن ( ع ) دوازدهمین امام بوده و از القاب او: مهدى ، قائم ، منتظَر ، خلف صالح و صاحب الزّمان مى‏باشد و مشهورترین آن مهدى است . ولى مهدى موعود كه در آخرالزّمان خروج مى‏كند او نیست . او ائمّه دوازده‏گانه را چنین مى‏ستاید:
«و قد اشرق نور هذه السّلسلة الهاشمیّة و البیضة الطّاهرة النّبویّة و العصابة العلویّة و هم اثناعشر اماماً . مناقبهم علیّة و صفاتهم سنیّة و نفوسهم شریفة ابیّة و ارومتهم كریمة محمّدیّة و هم محمّد الحجّة بن الحسن الخالص ابن علىّ الهادى . . . ابن الامام الحسین اخى الامام الحسن ولدى اللّیّث الغالب علىّ بن ابى‏طالب رضى اللَّه تعالى عنهم اجمعین . » خلاصه ترجمه آن چنین است:
نور وجود این سلسه هاشمى و نسل پاك نبوى و فرزندان علوى كه 12 امامند ، بر همه تابیده مناقب آنان والا و صفاتشان بلند پایه و جانهایشان شریف و ریشه در نبوّت محمّدى ( ص ) دارند آنان محمد بن الحسن خالص فرزند على هادى . . . فرزند امام حسین برادر امام حسن دو پسر شیر غالب على بن ابى‏طالب كه رضوان خداى تعالى بر آنان باد مى‏باشند .
آرى ، این انوار مقدّسه آنچنان در طول تاریخ درخشش داشتند كه مخالف و موافق را وادار به تكریم و تمجید از آنان نموده است .

16 - «شیخ سلیمان بن ابراهیم قندوزى حنفى» متوفّاى 1294 در كتاب: «ینابیع المودّة لذوى القربى» روایات متعدّدى درباره حضرت مهدى ( ع ) نقل كرده است . از جمله در باب 65 مى‏نویسد:
« . . . مدّت زندگانى حسن عسكرى بعد از پدرش كه رضوان خدا بر آن دو باد ، 6 سال بود و پسرى غیر از ابوالقاسم محمّد المنتظر ملقّب به قائم و حجّت و مهدى و صاحب الزّمان و خاتم الائمّة الاثنى‏عشر در نزد امامیّه باقى نگذاشت . میلاد او شب نیمه شعبان سال 255 بوده و مادرش كنیزى بود به نام نرجس . او (یعنى مهدى ( ع ) ) هنگام وفات پدرش 5 ساله بود و تاكنون پنهان است ( رض ) و او همان محمد منتظر پسر حسن عسكرى رضى اللَّه عنهما مى‏باشد كه نزد خواصّ اصحاب و افراد مورد وثوق اهلش شناخته شده است . »
او همچنین از باب 71 چند باب را به آن حضرت اختصاص داده و روایات متعدّدى از طرق مختلف چه از خاصّه و چه از عامّه مى‏آورد كه نقل همه آنها در این مختصر نمى‏گنجد .

17 - «سیّد مؤمن بن حسن بن مؤمن شبلنجى» متوفّاى بعد از 1290 هجرى در كتاب: «نور الابصار فى مناقب آل النّبى المختار» در فصلى كه مربوط به حضرت مهدى ( ع ) است چنین مى‏نویسد:
«فصل فى ذكر مناقب محمّد بن الحسن الخالص ابن على الهادى . . . ابن على بن ابى‏طالب‏y» . و بعد از ذكر بعض صفات آن حضرت ، درباره امكان طول عمر آن بزرگوار از قول «محمّد بن یوسف گنجى شافعى» دلایلى را كه قبلاً گذشت نقل مى‏كند .
خداوند تبارك و تعالى‏ در فرج آن بزرگوار تعجیل فرموده و ما را جزء یاران خاصّ آن حضرت قرار دهد ، و شكر بى‏حد به درگاه او عزوجل كه ما را پیرو كسانى قرار داد كه از هر پلیدى منزّهند ، و در آنچنان قلّه رفیعى مى‏باشند كه منكرین امامت و ولایت آنها نیز به امامت و پیشوائى و جلالت قدرشان مقرّ و معترفند . امید است به یارى ذات حقّ و عنایات حجّت او بتوانیم در فتن آخرالزّمان با ولاى اهل بیت ( ع ) و با ایمانى راسخ و محكم به حقّانیّت اهل بیت عصمت و طهارت ( ع ) و با اعمالى صالح و قلبى سلیم به جوار رحمت الهى بشتابیم.
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 81
  • کل نظرات : 7
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 22
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 27
  • باردید دیروز : 3
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 30
  • بازدید ماه : 75
  • بازدید سال : 342
  • بازدید کلی : 4,437