loading...
ظهور منجی
علیرضا بازدید : 38 جمعه 28 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

ازدواج امام زمان(علیه السلام)

یكى از مباحث پیرامون شخصیّت حضرت مهدى (عج)، زندگى شخصى و خانوادگى آن حضرت است، سخن از ازدواج یا عدم آن و داشتن فرزند و مكان زندگى و وضعیّت زندگى اولاد او و كیفیّت زندگى آن حضرت از بحثهاى جذّابى است كه احیاناً در اذهان بسیارى از معتقدان به او ابهاماتى وجود دارد، كه معمولا با جوابهاى ضدّ و نقیضى نیز مواجه میشوند.

اساساً غیبت طولانى آن حضرت از نگاه زندگانى شخصى و خصوصى وى این سؤال را بوجود میآورد كه آیا در این مدّت، حضرت مهدى(علیه السلام)ازدواج كرده است یا خیر؟

برخى این سؤال را به صورت اشكال مطرح كرده و میگویند: اگر ازدواج كرده و همسر دارد، لازمهاش داشتن فرزند است، و لازمه این نیز فاش شدن اسرار و شناسایى آن حضرت است، كه با حكمت و فلسفه غیبت منافات دارد.

و اگر ازدواج نكرده است، پس به سنّت رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) و به امر شرعى مستحب عمل نكرده است، كه اینهم با مقام و شأن آن حضرت نمیسازد، زیرا وى رهبر دینى مردم است و در عمل به مستحبات همچون واجبات، باید پیشقدم باشد، و فرضِ وجود امامی كه مستحب مؤكّد شرعى را ترك كند، و در واقع عمل مكروهى را انجام دهد بسیار مشكل، و جاى استبعاد دارد.

پس اگر ازدواج نكرده باشد اشكال ترك مستحبّ از طرف معصوم، و اگر ازدواج كرده باشد اشكال فاش شدن اسرار و تضادّ با فلسفه غیبت پیش می آید، و چون طرفین قضیّه با اشكال مواجه است، عدّهاى چنین نتیجهگیرى میكنند كه اصلا آن حضرت وجود ندارد.

نكتهى دیگر این كه اصل ازدواج یا عدم ازدواج آن حضرت جزء اعتقادات ما نیست، بلكه از مسائل شخصى است كه در روایات نیز به آن تصریح نشده، و مورد بحث امامان قبلى نیز نبوده است، و كسانى هم كه در دوران غیبت توفیق درك حضور آن حضرت را داشته اند آن قدر سؤالات و مشكلات در ذهنشان بوده است كه به اینگونه سؤالات نرسیدهاند.

در دوران غیبت صغرى نیز از نائبان خاصّ، در این زمینه سخنى شنیده نشده است.

از سوى دیگر ذهن انسان در كنار سؤال از ازدواج حضرت مهدى(علیه السلام)، سؤالات دیگرى نیز میسازد از جمله این كه:

آیا امام مهدى(علیه السلام) داراى فرزند است؟

آیا مكان خاصّى براى زندگى وى و فرزندانش وجود دارد؟

آیا فرض وجود فرزند و همسر براى آن حضرت با حكمت و فلسفه غیبت سازگارى دارد؟

و در صورت ازدواج نكردن، آیا بر خلاف سنّت و دستور پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) عمل نكرده است؟

و سؤالات دیگرى كه این مقاله در صدد جواب دادن به بعضى از آنهاست.

بنابراین، پس از طرح سؤال اصلى و بیان دیدگاههاى متفاوت و دلائل آنها، و نیز بررسى دلائل، سعى میشود تا به نتیجهاى مناسب و جامع برسیم.

 

آیا حضرت مهدى(علیه السلام) ازدواج كرده و داراى فرزند میباشد؟

 

در پاسخ به این پرسش، با توجّه به مسائل اعتقادى مانند: حكمت یا فلسفه غیبت، و نیز مسائل فقهى همچون استحباب شرعى ازدواج، و متونى كه مستقیم یا غیر مستقیم دلالت بر ازدواج آن حضرت دارند، سه نظریّه وجود دارد:

ـ نظریّه أوّل: عدّهاى معتقدند كه حضرت مهدى(علیه السلام) ازدواج كرده است، و براى اثبات این نظریّه به دلائل ذیل استناد جستهاند.

الف: استحباب ازدواج:

 

ازدواج و نكاح در اسلام مستحبّ مؤكّد و سنّتى نبوى است، پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) نسبت به امر ازدواج و ترویج آن تأكید داشته، و امّت خود را به این امر تشویق و ترغیب میكردند، و بارها فرمودهاند: «نكاح كنید و با تشكیل خانواده بر تعداد خود بیافزایید، كه من در روز قیامت به شما اگر چه فرزندى سقط شده باشد مباهات میكنم»([1]).

در احكام دین ازدواج سنّتى حسنه و مورد تأیید، و عزوبت (همسر نداشتن و مجرّد بودن) مكروه است.

و ازطرفى ازدواج نكردن، اعراض از سنّت رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) است، چرا كه آن حضرت(صلى الله علیه وآله وسلم)فرمود: «نكاح سنّت من است، و هر كس از آن اعراض كند (روى برگرداند و ازدواج نكند) از من نیست.»([2])

 

اكنون كه سالیان متمادى از عمر حضرت مهدى(علیه السلام) میگذرد، آیا می توان گفت: او مستحبّ مؤكّد را ترك، و مرتكب مكروه شده است؟

هرگز نمیتوان اینگونه نتیجه گرفت، چرا كه او امام است، و در عمل به مستحبّات شرعى از همه مردم سزاوارتر است، پس او ازدواج كرده و داراى همسر میباشد.

در كتاب «النجم الثاقب» در پاسخ منكرین وجود اهل و عیال براى امام مهدى(علیه السلام) چنین آمده است: «چگونه ترك خواهند كرد، چنین سنّت عظیمه جدّ اكرم خود را با آن همه ترغیب و تحریص كه در فعل آن و تهدید و تخویف در ترك آن شده، و سزاوارترین امّت در اخذ به سنّت پیغمبر امام هر عصر است، و تاكنون كسى ترك آن سنّت را از خصائص آن حضرت نشمرده است.»([3])

 

و نیز در كتاب «الشموس المضیئة» آمده است: «اگر در این زمینه (داشتن همسر و خانواده) هیچ نقل روایى وجود نداشت، و فقط همین مطلبى كه آن حضرت با وجود سنّ زیاد از نظر جسمی جوانى قویّ البنیه است... و نیز میدانیم كه آن حضرت به سنّت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) عمل میكند، در قبول این مطلب كه آن جناب همسر و فرزندانى دارد كافى بود»([4]).

ـ نقد و بررسى:

دلیل مزبور شامل دو قسمت است:

قسمت اوّل: ازدواج سنّت رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)، و امرى نیكو و مستحبّ شرعى است.

قسمت دوّم: امام زمان(علیه السلام) لزوماً به این سنّت و امر شرعى عمل میكند.

هر دو مقدّمه نیازمند بررسى و تأمّل است.

امّا استحباب ازدواج([5]) از آیات و روایات فراوانى استفاده میشود مانند: آیه شریفه (فَانكِحُواْ مَا طَابَ لَكُم مِّنَ النِّسَآءِ)([6]) و آیه (وَأَنكِحُواْ الاَْیَـمَى مِنكُمْ وَالصَّــلِحِینَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَآلـِكُمْ )([7]) و همچنین در حدیثى رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) ازدواج را سنّت خود میداند([8])، و در حدیثى دیگر میفرماید: هر كسى از آن اعراض كند از من نیست.([9])و در روایاتى دیگر ازدواج امرى پسندیده و ممدوح دانسته شده([10]) و بر تولید نسل و بقاء آن توصیه شده و كثرت مسلمین مایه مباحات پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) شمرده شده است.

در اهمیّت و تشویق به ازدواج چنین آمده است: «هر كس ازدواج كند نصف دینش را بدست آورده است»([11])، و نیز امام صادق(علیه السلام) می فرماید: «دو ركعت نماز كسى كه ازدواج كرده با فضیلتتر است از هفتاد ركعت نماز كسى كه بدون همسر است»([12])، و همچنین در روایات فراوانى نقطه مقابل ازدواج

یعنى ترك ازدواج مذمّت شده و از ناحیه ائمّه(علیهم السلام) امرى مكروه و ناپسند شمرده شده است.([13]) كه این روایات نیز به قرینه مقابل دلالت بر استحباب ازدواج دارند.

با توجّه به آیات و روایات فوق و وجود كلمات امر مانند «انكحوا» در آیات، و تشویق به ازدواج در روایات، و توصیه كردن در عمل به سنّت رسول خدا، فقهاى بزرگوار اسلام، استحباب شرعى ازدواج را استنباط كرده و بر طبق آن به استحباب([14])، و بعضى به استحباب مؤكّد فتوى دادهاند، و برخى آن را در شرایطى واجب میدانند([15]).

و از سوى دیگر از عمومات و اطلاقات ادلّه استحباب ازدواج بدست میآید كه

اوّلا: ازدواج چه به صورت دائم و چه به صورت غیر دائم (موقّت) مستحب شرعى است.

ثانیاً: استحباب ازدواج مخصوص مشتاقان و كسانى كه نیازمند به همسر میباشند نیست، بلكه شامل غیر مشتاقان و كسانى كه در خود احساس نیاز به همسر نمیكنند نیز میباشد.([16])

 

چرا كه علّت این حكم شرعى در اشتیاق به جنس مخالف و یا اطفاء (خاموش كردن) غریزه جنسى خلاصه نشده است، تا گمان شود ازدواج براى غیر مشتاقان استحباب ندارد، بلكه مواردى از قبیل: تكثیر نسل، و ابقاء نوع انسانى، و كثرت تعداد موحّدین، در استحباب شرعى ازدواج دخالت دارند.([17])

 

پس اگر ازدواج براى تأمین این اغراض هم باشد، از جهت شرعى مستحب است، و داراى مطلوبیّت شرعى است.

بدیهى است كه استحباب ازدواج فقط مختصّ به ازدواج دائم نیست، بلكه شامل غیر دائم و مِلك یمین (كنیزان) نیز میشود.([18]) و به همین جهت اینگونه به نظر میرسد كه تحقّق یك مرتبه از ازدواج در طول عمر براى عمل كردن به این مستحبّ شرعى كافى است، اگر چه بنا به عللى([19]) بین زوج و زوجه جدایى حاصل شده باشد.

امّا با تأمّل در روایاتى كه در آن عزوبت (همسر نداشتن) مكروه دانسته شده است حتّى براى مدّتى اندك([20])، معلوم میشود كه مقصود از استحباب ازدواج، استمرار آن تا پایان عمر است.

پس عمل كردن به استحباب ازدواج در صورتى كافى است كه استمرار و دوام داشته باشد نه فقط صرف تحقّق آن، همانطور كه این استحباب فقط به داشتن یك همسر نیست بلكه تعدّد آن نیز مستحب شرعى است.([21])

بنابراین در باره مقدّمه أوّل (ازدواج سنّت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)، و امرى مستحب است) چنین نتیجه میگیریم:

1. ازدواج مستحب شرعى است، خواه نیاز به ازدواج باشد و خواه نباشد، خواه دائم و خواه موقّت.

2. این استحباب دوام و استمرار دارد، و شامل تمام عمر انسان میشود.

3. تعدّد همسر نیز مستحب شرعى است.

و امّا مقدّمه دوّم (لزوم عمل امام(علیه السلام) به امر شرعى و سنّت رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) ) در اذهان سؤالاتى را به وجود میآورد، از جمله اینكه:

با كثرت امور مستحبّى، آیا امام(علیه السلام) به همه آنها عمل میكند؟ یا اینكه از آن امور انتخاب كرده و گزینشى عمل میكند؟ آیا لزوم عمل به امور مستحب براى امام ضرورى است؟

بدون تردید امامان مانند پیامبران چون هدایت مردم را بعهده دارند، و رهبران الهى محسوب میگردند، همیشه در عمل به احكام الهى پیشقدم بودهاند، و اساساً رسالت آنان ایجاب میكرد كه أوّل خودشان عامل به احكام الهى باشند، و از دستورات الهى سرپیچى نكنند، و در صحنه عمل براى دیگران الگو و نمونه باشند، لذا عمل نكردن به اوامرى كه حكایت از محبوبیّت نزد خداوند دارد (خواه واجب و خواه مستحب) براى رهبران دینى مذموم است، و شأن و رسالت آنان اقتضاء دارد كه آنها به دستورات واجب و مستحب عمل كنند، پس امام(علیه السلام) نیز به آنها عمل میكند.

بنابراین، دو نكته در لزوم عمل كردن امام به مستحبّات وجود دارد.

1. هدایت و رهبرى و الگوى كامل بودن براى مردم كه ایجاب میكند امام در زندگى و معاشرت و در برخورد با دیگران به نحو احسن عمل كند، و در عمل به دستورات دینى (واجب و مستحب ) پیشقدم باشد.

2. اقتضاى شأن و منزلت انسان كامل ایجاب میكند كه به مستحبّات عمل كند، بدون تردید نكته أوّل در زمان غیبت امام(علیه السلام) موضوعیّت ندارد، زیرا امام(علیه السلام) در مرأى و منظر مردم نیست، و امامت وى در باطن است، نه در ظاهر.([22]) ولى نكته دوّم در رسیدن به مطلوب (امام پایبند به مستحبّات شرعى است، و سزاوارتر از دیگران است) كافى است.

با توجّه به دو مقدّمهاى كه گذشت، عدّهاى معتقدند كه امام زمان(علیه السلام) در عصر غیبت ازدواج كرده و صاحب همسر و فرزند است.

ب: استدلال به روایات:

دلیل دیگر معتقدین به ازدواج حضرت مهدى(علیه السلام) تمسّك به بعضى از روایات است، از جمله:

1 ـ مفضّل بن عمر از امام صادق(علیه السلام) نقل كرده است كه فرمود: &laquo... از مكان او هیچ یك از اولاد و دیگران اطلاع نمییابد، مگر مولایى كه متولّى امر اوست»([23])، در این روایت وقتى كه سخن از جا و مكان و محلّ زندگى آن حضرت میشود، امام صادق(علیه السلام) میفرماید: كسى از مكان او اطلاع ندارد حتّى اولادش، پس معلوم میشود او اولادى دارد، و داشتن اولاد حاكى از ازدواج امام است.

امّا با تأمّل در این روایت نكاتى به نظر میرسد كه مانع از استدلال بر ازدواج آن حضرت است، آن نكات عبارتند از:

الف ـ این روایت در كتاب الغیبه نعمانى نیز نقل شده است، با این تفاوت كه به جاى كلمه «ولد» كلمه «ولى» آمده است : «ولا یطّلع على موضعه أحد من ولیّ ولا غیره([24]) از مكان او كسى از ولى و غیر ولى اطّلاع نمییابد»، یعنى دوست و غیر دوست، آشنا و غیر آشنا، از مكان او خبرى ندارند، و نمیدانند او كجاست.

در این روایت هیچ سخنى از فزرند و فرزندان نیست، بنابراین، با توجه به این نقل اعتمادى بر آن روایت نیست.

ب ـ در روایت سخن از فرزند است، ولى از این جهت كه بگوییم الآن امام(علیه السلام) داراى فرزند و همسر باشد نیست، و به اصطلاح مجمل است، چرا كه امكان دارد منظور فرزندانى باشند كه در آستانه ظهور و یا پس از ظهور امام(علیه السلام) به دنیا میآیند.

ج ـ ممكن است این روایت و امثال آن بیانگر مبالغه در خفاى شخص باشد، یعنى هیچ كس نمیداند كه او در كجاست، حتّى اگر داراى فرزند هم باشد، فرزندانش نیز از جایگاه او اطّلاع ندارند.([25])

 

د ـ از جهت سند مخدوش است، زیرا یكى از راویان آن ابراهیم بن مستنیر و در جاى دیگر عبد اللّه بن مستنیر است و هر دو مجهولاند.

با توجّه به نكات فوق، استدلال بر ازدواج امام(علیه السلام) در عصر غیبت مشكل، بلكه بعید به نظر میرسد.

ن ـ سیّد ابن طاوس از امام رضا(علیه السلام) نقل كرده است، كه آن حضرت فرمود: &laquo... خدایا، مایه چشم روشنى و خوشحالى امام زمان(علیه السلام) را در او و خانواده و فرزندان و ذرّیه و تمام پیروانش فراهم فرما»([26]).

در این روایت سخن از خانواده و فرزندان آن حضرت است، ولى چون معلوم نیست كه وجود این فرزندان پیش از ظهور است یا پس از آن، از این جهت مجمل است، و نمیتوان به آن استناد كرد.

و ـ ابو بصیر از امام صادق(علیه السلام) نقل كرده است كه فرمود: «گویا میبینم كه قائم ما با خانوادهاش در مسجد سهله اقامت گزیده است، ابو بصیر می گوید: گفتم منزلش آنجاست؟ فرمود: آرى. گفتم: فدایت شوم! قائم همیشه در آن مسجد است؟ فرمود: آرى...&raquo.([27])

 

این روایت نیز دلالت بر وجود فرزند براى امام(علیه السلام) پیش از ظهور ندارد، و چه بسا مرادش اولاد آن حضرت پس از ظهور باشد، همانطور كه از سیاق كلام در اكثر روایات كه به نمونههایى از آنها اشاره خواهیم كرد، این گونه استفاده میشود.

2 ـ روایتى مرحوم مجلسى(رحمه الله) در بحار الأنوار از على بن فاضل نقل كرده است، كه در آن به مكان و جزیرهاى اشاره شده كه نسل و فرزندان آن حضرت، زیر نظر وى جامعه نمونه اسلامی تشكیل داده و براى خود حكومت دارند([28])، این مكان نامعلوم است، و هر كس نمیتواند به آنجا برود، و دسترسى براى عموم مردم ممكن نیست.

تمسّك به این روایت نیز نمیتواند اثبات كند كه آن حضرت ازدواج كرده و در نتیجه فرزندانى دارد و لازمه آن نیز زندگى در مكان خاصّ است، زیرا اولاًّ: از نوع بیان روایت به دست میآید كه این روایت اعتبار قابل ملاحظهاى در نزد مرحوم مجلسى(رحمه الله)نداشته است، زیرا میگوید:

«چون این حدیث را در كتابهاى معتبر نیافتم آن را به طور مستقل و جدا میآورم»([29]).

ثانیاً این داستان با وجود تناقضات فراوان و سخنان بىاساس و نیز مجهول بودن عدّهاى از روات آن، قابل استناد نیست، حتّى بعضى از محقّقین با بررسىهاى گستردهاى كه انجام دادهاند، معتقدند جزیره خضراء افسانهاى بیش نیست و واقعیت ندارد.([30])

 

و برخى همچون آقابزرگ تهرانى میگویند: این داستان تخیّلى است.([31])

 

3 ـ روایتى كه ابن طاووس از امام رضا(علیه السلام) نقل كرده است. كه فرمود: «اللّهمّ صلّ على ولاة عهده والأئمّة من ولده&raquo.

ابن طاووس میگوید: روایت فوق اینگونه نیز نقل شده «اللّهمّ صلّ على ولاة عهده والأئمّة من بعده&raquo.([32])

این روایت نیز نمیتواند اثبات كند كه آن حضرت داراى فرزند است.

زیرا با وجود دو گونه نقل معلوم نیست مقصود فرزندان بعد از آن حضرت است، یا امامان پس از او، بنابراین روایت مجمل است، علاوه این دو روایت ناظر به پس از ظهور حضرت است نه پیش از آن.

هــ صاحب كتاب الشموس المضیئة پس از نقل هفت روایت در باره اقامتگاه و خانواده داشتن آن حضرت كه بعضى از آن را آوردهایم، چنین نتیجه میگیرد. «از مجموع این روایات معلوم می شود كه حضرت حجّت(علیه السلام) خانواده و اقامتگاه دارد، هر چند كه جزئیّات آن را نمیدانیم&raquo.([33])

 

سپس اضافه میكند كه داستان جزیره خضراء به نقل از مرحوم علامه مجلسى(رحمه الله) و داستانى قریب به آن در اثبات الهداة با این قید كه شیعیان آن جزیره از تمام مردم دنیا تعداد شان بیشتر است و هر یك از فرزندان امام(علیه السلام) در آن جزیرهها حكومتى دارند، چنین آورده است: «با توجه به عمر طولانى و مبارك ایشان ممكن است آن حضرت همسر و فرزندان متعدّدى داشته باشد كه بعضى مرده و برخى زندهاند&raquo.

بنابراین، آن حضرت فرزندان و نوادگان زیادى خواهد داشت كه شمارش آنها به سادگى ممكن نیست&raquo.([34])

با عنایت و دقّت در مطالب كتاب مذكور توجّه به چند نكته ضرورى است:

اوّلا: نمیتوان به آن هفت روایت در اثبات ازدواج آن حضرت و در نتیجه وجود فرزندان و داشتن اقامتگاه استناد كرد، چرا كه برخى از آن روایات همان روایاتى است كه قبلا به آنها اشاره شد.([35])

و برخى دیگر گویاى وجود همسر و فرزند براى آن حضرت نیست. و بعضى دیگر با خفاى شخصى و عدم اطلاع از مكان او سازگارى ندارد.

ثانیاً: وجود فرزندان بىشمار آن حضرت با فلسفه غیبت منافات دارد، زیرا ممكن است فرزندان در صدد تشخیص هویّت خود برآیند، و خواهان دانستن حسب و نسب خود باشند.([36])

ثالثاً: چطور ممكن است شیعیان آن جزیره (بنابر نقل وى از كتاب إثبات الهداة)([37]) تعدادشان از تمام مردم دنیا بیشتر باشد. با اینكه علم پیشرفتهى نقشهبردارى و جغرافیاى امروز در شناسایى نقاط این كره خاكى چیزى را از قلم نینداخته است، و امروزه جایى وجود ندارد كه ناشناخته باشد، حتّى مثلث برمودا،([38]) كاملا شناخته شده و اسرارش (خواص مغناطیسى) آشكار گشته و تعداد زیادى به آن مكان رفتهاند و گزارشهاى متعدّدى ارائه كردهاند. بنابراین معقول نیست كه جمعیّتى چند میلیاردى بیش از جمعیّت فعلى جهان در مكانى زندگى كنند و كسى هم از آنها هیچگونه اطلاعى نداشته باشد.([39])

 

به هر جهت اینگونه مطالب نمیتواند دلیلى قاطع بر اثبات ازدواج و در نتیجه فرزندان و مكان اقامت خاصّى براى آن حضرت باشد.

ىــ برخى ممكن است براى اثبات ازدواج و فرزند داشتن حضرت مهدى(علیه السلام) به كنیه مشهور آن حضرت یعنى «أبا صالح» استدلال كنند، و بگویند این كنیه به معناى پدر صالح است. و این دلالت بر وجود فرزندى بنام صالح براى آن حضرت دارد.

این نیز سخن درستى نیست زیرا:

اوّلا: با جستجو و تفحّص در میان كنیههاى نقل شده براى حضرت مهدى(علیه السلام) در كتابهاى معتبر، چنین كنیهاى نقل نشده است، بلكه به نظر میرسد این كنیه بر اثر كثرت استعمال در میان مردم، معروف شده است، و در بعضى از مجلاّت([40]) و كتابها كه در پاسخ از این سؤال مطالبى گفته شده است، بیشتر جنبه هاى ذوقى و استحسانى، با احتمالاتى بدون ذكر سند و دلیل در نظر گرفته شده است، مثلا: گفته شده است كه این كنیه ممكن است از آیه شریفه (وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِى الزَّبُورِ مِنم بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الاَْرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِىَ الصَّــلِحُونَ)([41]) گرفته شده باشد.([42])

و یا میگویند: چه مانعى دارد كه ما به آن حضرت بگوئیم أبا صالح یعنى پدر تمام نیكىها و خوبیها؟

وممكن است برخى استدلال كنند به احادیثى كه در آنها واژه أبا صالح و صالح بكار رفته است.

مرحوم مجلسى(رحمه الله) نیز در این رابطه داستانى در بحار الأنوار نقل كرده است،، در حالیكه با رجوع به آن احادیث و دقّت در آنها معلوم میگردد، صالح یا أبا صالح نام جنّى است كه مأموریت دارد تا اشخاص گمشده را هدایت و راهنمایى كند.

در كتاب من لا یحضره الفقیه چنین آمده است: «امام صادق(علیه السلام)فرمود: هرگاه راه را گم كردى صدا بزن یا صالح! یا بگو: یا أبا صالح راه را به ما نشان دهید، خداوند شما را رحمت كند!»([43]).

امّا مرحوم مجلسى(رحمه الله) در حكایات و داستانهاى اشخاصى كه امام زمان(علیه السلام) را دیدهاند «قضیهاى را از پدرش نقل میكند و او نیز از شخصى بنام امیر اسحاق استرآبادى كه چهل مرتبه با پاى پیاده به حجّ مشرّف شده بود نقل میكند كه در یكى از سفرهایش قافله را گم كرد و متحیّر با حالت عطش و بىآبى مانده بود، سپس صدا زد یا صالح یا أبا صالح ما را راهنمایى بفرما، ناگاه شخص سوارهاى را از دور دید كه آمد و او را راهنمایى كرد و به قافلهاش رساند، وى میگوید: پس از آن قضیّه من متوجه شدم كه او حضرت مهدى(علیه السلام) بوده است.»([44])

 

روشن است كه این قضیه ارزش علمی و استدلالى ندارد، و صرفاً داستانى بیش نیست، زیرا معلوم نیست كه شخص مورد نظر واقعاً امام(علیه السلام)را دیده باشد.

ثانیاً: با توجّه به معانى مختلف كلمه «أب» در لغت عرب كه تنها به معناى پدر نیست، بلكه به معناى صاحب و غیر آن نیز آمده است([45])، و همچنین در روایتى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)آمده است كه فرمود: «من و على پدران این امتیم»، می توان استفاده نمود كه مقصود از این كنیه معناى پدرِ فرزندى به نام صالح نیست، بلكه أبا صالح یعنى كسى كه افراد صالح و شایسته در اختیار دارد.

ونیز ممكن است كنیه ابا صالح بدین جهت باشد كه امام زمان(علیه السلام)پدر و مجرى اصلاح جامعه است، یعنى او تنها كسى است كه به اذن خدا جامعه بشرى را اصلاح خواهد نمود.

بنابراین با عنایت به مطالب فوق و احتمالات متعدّد، نمیتوان از این كنیه بر ازدواج و داشتن فرزند براى آن حضرت استفاده كرد.

پس دلیل دوّم قائلین به ازدواج آن حضرت كه روایات است مخدوش می شود، و جایى براى استفاده واستدلال به آن باقى نمی ماند، لذا نمیتوانیم به آن روایات تمسّك كنیم.

امّا دلیل أوّل كه براى ازدواج آن حضرت به استحباب شرعى ازدواج، و سنّت بودن آن استدلال شده بود، دلیل محكم و قابل قبولى است، چون مقتضى موجود است، اگر چه زمان استنتاج هنوز نرسیده، و زود است تا قضاوت قطعى بشود، چرا كه باید دیدگاه مقابل را نیز بررسى كرد و از نبودن مانع و یا وجود امرى مهمتر از ازدواج نیز مطمئن شد.

 

آیا ازدواج امام(علیه السلام) با فلسفه غیبت سازگارى دارد؟

 

ـ نظریه دوّم: برخى معتقدند كه اساساً آن حضرت ازدواج نكرده است.

و تنها دلیل آنان این است كه:

ازدواج امام(علیه السلام) با فلسفه غیبت سازگارى ندارد، زیرا لازمه ازدواج داشتن همسر و فرزند است، و این امر باعث میشود كه حضرت شناخته شده و اسرارش فاش شود.

و از سوى دیگر غیبت به معناى خفاى شخص است، یعنى ناشناس بودن نه نامرئى بودن، در حالى كه با ازدواج كردن شناخته میشود، و حد اقلّ شناخته شدن شناسایى وى توسط همسرش میباشد.

امّا فلسفه غیبت بنا بر آنچه در روایات آمده است خوف از كشته شدن است، امام صادق(علیه السلام)درباره آن حضرت میفرماید: «براى غلام (مهدى(علیه السلام)) غیبتى است قبل از این كه قیام كند، شخصى پرسید: براى چه؟ فرمود: میترسد. سپس با دست مباركش به شكمش اشاره كرد.»([46])

 

مقصود امام صادق(علیه السلام) از این حركت احتمال كشته شدن آن حضرت است، و همچنین از امام سجّاد(علیه السلام) نقل شده است كه فرمود: «در قائم ما سنّتهایى از پیامبران گذشته وجود دارد... و سنّتى كه از موسى(علیه السلام) در او هست، خوف و غیبت است.»([47])

 

بنابراین، فلسفهى غیبت، دورى و پنهان بودن از مردم است تا اینكه صدمه و گزندى به او نرسد، و از شرّ دشمنان در امان بوده و هر چیزى كه خلاف آن باشد، بر آن حضرت روا نیست، و ازدواج با این امر و فلسفه منافات دارد.

در نتیجه میتوان گفت: ازدواج كردن امرى است مستحب و پسندیده و مهمّ، و حفظ اسرار و پنهان زیستى و حفظ جان از گزند دشمنان امرى است اهمّ و مهمتر، و هر گاه امرى دائر شود بین مهمّ و اهمّ، عقل اهم را برمیگزیند.

به عبارت دیگر مصلحت اهمّ و فلسفه غیبت بیشتر است از مصلحت ازدواج، لذا فلسفه غیبت مانعى است براى ازدواج و میتواند از فعلیّت ازدواج جلوگیرى كند، و حال كه ازدواج مانع دارد، ازدواج نكردن آن حضرت نمیتواند به عنوان اعراض از سنّت تلّقى شود، چون كه وى اعراض نكرده، بلكه امر اهمّ را اختیار كرده است.


ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 81
  • کل نظرات : 7
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 26
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 28
  • باردید دیروز : 3
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 33
  • بازدید ماه : 44
  • بازدید سال : 311
  • بازدید کلی : 4,406